بدن شما به طور روزانه مقدار زیادی امواج الکترو مغناطیس را دریافت می کند. شما امواج الکترو مغناطیس را از طریق تجهیزات الکتریکی که استفاده می کنید و نمی توانید کنار بگذارید دریافت میکنید، همچنین از طریق لامپهای روشن که حتی برای یک ساعت هم خاموش نمی شوند.
.
یعنی شما منبعی هستید که مقدار زیادی امواج الکترو مغناطیس را دریافت می کند. به عبارتی دیگر شما با امواج الکترو مغناطیس شارژ می شوید بدون اینکه بفهمید.
آیا سردرد دارید؟
آیا احساس ناراحتی می کنید؟
آیا تنبلی در کار و درد در مکان های مختلف دارید؟
شاید علت همه اینها وجود الکترو مغناطیس در بدن باشد!
یک دانشمند غیر مسلمان اروپایی تحقیقاتی را شامل یافتن بهترین روش برای خارج کردن امواج الکترو مغناطیس که به بدن آسیب می رساند انجام داده است. او دریافت که شما با گذاشتن پیشانی تان بیشتر از یک بار بر زمین، امواج الکترومغناطیس مضر را تخلیه خواهید کرد.
بنابراین اگر می خواهید این مشکلات را برطرف سازید، باید سر را بر خاک بگذارید تا امواج الکترونیکی مثبت تخلیه شود!
آنچه این تحقیق را بیشتر شگفت انگیز می کند این است که باید پیشانی تان را بر خاک بگذارید! و آنچه شگفت انگیزتر است اینکه بهترین راه که پیشانی تان را بر خاک بگذارید حالتی است که رو به مرکز زمین باشد چرا که در این حالت امواج الکترو مغناطیس بهتر تخلیه خواهد شد.
و بیشتر تعجب خواهید کرد وقتی بدانید براساس اصول علمی، ثابت شده که شهر مکه مرکز زمین است و کعبه درست در مرکز زمین واقع شده!
.
بنابراین سجده در نمازتان بهترین راه برای تخلیه سیگنالهای مضر از بدن است. این همچنین کمال مطلوب برای نزدیکی به قادر مطلق است، او که جهان را اینگونه خلاق آفریده است.
.
منبع: شمیم محبت
از امام علی النقی الهادی(علیه السلام) شنیده اند که می فرمود:
بنده ای برای نماز شب بر می خیزید و در حالی که از خواب آلودگی چانه ی او بر سینه اش افتاده و به راست و چپ خم می شود،
خدای سبحان فرمان می دهد تا در های آسمان را بگشایند . . .
سپس به فرشتگان خود می فرماید: به بنده ام بنگرید که در راه تقرب من، با عبادتی که به او واجب نکرده ام چقدر سختی می کشد.
او از من سه امید دارد:
گناهی که ببخشم،یا توبه ای که تازه کنم، یا رزقی که بیفزایم . . .
ملائکه من! گواه باشید که من همه را به او دادم.
ترمذي از رسول اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) روايت مي كنند كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) فرموده:
«اللهم بارك بامتي في بكورها» خدايا، بركتت را براي امتم در سحرها قرار بده. گذشته از آن، در اين وقت درصد گاز ازون بيش تر از ديگر وقتهاست و چنانكه مي دانيم اين گاز تأثير كارآمدي بر دستگاه عصبي و فعاليت ذهني و عضله اي انسان دارد. اگر درصد ترشح هورمون كرتيزون به هنگام صبح زياد بود، به هنگام ظهر، ما عكس آن را شاهديم، چون ترشح اين هورمون در اين وقت به پايين ترين حد خود مي رسد و اين زماني است كه انسان با فشار كار، احساس خستگي مي كند و نياز به استراحت دارد، اين احساس تقريباً هفت ساعت بعد از بيداري زود هنگام به وي دست مي دهد يعني درست موقع نماز ظهر و قبل از نماز عصر، فرد مسلمان سعي مي كند براي رفع خستگي و شروع فعاليت دوباره، ساعتي بخوابد، كه در اسلام به اين خواب قيلوله گويند، ابن ماجه از ابن عباس روايت مي كند كه رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) در اين باره فرمود:
براي روزه گرفتن از طعام سحرگاهي و براي بيدار شدن در شب هنگام از قيلوله مدد جوييد. و در جاي ديگر نيز فرموده: قيلوله كنيد كه شيطان قيلوله نمي كند.
علم نيز ثابت كرده است كه بدن انسان به طور كلي در اين وقت به سختي به كار خود ادامه مي دهد، زيرا مقدار ماده شيميايي ذخيره شده بدن افزايش مي يابد و بدن را به خواب وا مي دارد و چنانچه فرد در اين زمان از خواب سرباز زند، در طول روز هماهنگي بين عضله هاي عصبي، دچار نوعي اختلال مي شود و به وقت نماز عصر، بدن بعد از نماز دوباره آن نشاط اوليه خود را به دست مي آورد و نسبت آدرنالين خون بالا مي رود كه در پي آن يك نشاط قابل توجهي در وظايف بدن به ويژه يك نشاط قلبي شكل مي گيرد.
لذا در اين جا نماز عصر، نقش سازنده اي در آماده سازي جسم و قلب انسان در جهت استقبال از اين نشاط زود هنگام دارد، نشاطي كه سبب به فعاليت درآوردن قلب هاي ضعيف بيماران قلبي مي گردد. در اين جا متوجه راز شگفت توصيه مؤكد قرآن بر محافظت نماز عصر مي شويم. آن جا كه خداوند باري تعالي فرمود: «حافظو علي الصلوات و الصلوة الوسطي و قوموا لله قانتين» بر نمازها و نماز ميانه مواظبت كنيد و خاضعانه براي خدا بپاخيزيد. اكثر مفسرين معتقدند كه منظور از الصلاة الوسطي همان نماز عصر است.
با كشف افزايش ترشح هورمون آدرنالين در اين وقت، سرّ تأكيد خداوند در جهت اداي نماز عصر نيز كشف مي شود. بنابراين، به جاي آوردن اين نماز، به همراه مستحباتي كه در سنت آمده، به تدريج قلب را به نشاط وامي دارد و سبب مي شود كه قلب بعد از حالت ركود شديد، با هماهنگي بالايي به كار خود ادامه دهد و وقتي حواس و ديگر دستگاه هاي بدن غرق در نماز شوند، كار قلب به همراهي هورمون در جهت ايجاد ريتم طبيعي كه با گذر وقت به اوجش مي رسد، آسان مي گردد. و به وقت نماز مغرب ترشح كرتيزون اندك مي گردد و فعاليت و نشاط بدن نيز كم مي گردد، كه اين حالت در موقع گذر از نور به تاريكي پيش مي آيد، يعني كاملاً برعكس حالتي كه در وقت نماز صبح اتفاق مي افتاده، در پي آن ترشح ماده- ملاتونين- كه عاملي براي سستي و خواب است- زياد مي گردد و بدن رو به ضعف مي آورد. لذا نماز در اين جا به عنوان ايستگاه جابه جايي نقش ايفا مي كند.
نبايد فراموش كنيم كه ترشح منظم ملاتونين ارتباط تنگاتنگي با رشد عقل و جنسي انسان دارد و اين نظم هم با پيروي بدن از برنامه و نظام ثابت زندگي به دست مي آيد، لذا پايبندي به اوقات شرعي نماز دقيق ترين شيوه اي است كه هماهنگي كامل انسان را با فعاليت روزانه اش تضمين مي كند و موجب مي شود تا دستگاه هاي بدن با هماهنگي بيش تري كار كنند.
وقتي كه نمازگزار به ركوع خم ميگردد در حقيقت با عمل خود ذلّت و خواريش و
با ذكر ركوع به عظمت و كبريائي خداوند اعتراف و اقرار ميكند. و اين بهترين
نوع تواضع عبد در مقابل مقام كبريائي حق است. به همين خاطر كه خدا را به
عظمت و بزرگي ياد كرده خدا نيز او را در نزد بندگان عزت و بزرگي ميبخشد.
چنانچه در روايت از امام حسن عسكري ـ عليه السلام ـ منقولست كه فرمودند:
«چون نمازگزار به ركوع رفت خداوند تبارك و تعالي خطاب به فرشتگان ميكند و
ميفرمايد: اي ملائكه من آيا نميبينيد بندة نمازگزار چگونه براي بزرگي و
عظمت من تواضع ميكند؟ شما را گواه ميگيرم كه هر آينه او را در دار
كبريائي و جلال خودم بزرگ سازم».[1]
پس سرّ ركوع، خم شدن در برابر عظمت اوست و اين اقتضاي ادب عابد است در
مقابل معبود. چنانچه اين تعبير از امام صادق ـ عليه السلام ـ است كه: «در
ركوع ادب عبوديت است و در سجود قرب به معبود. و كسي كه به نيكي ادب بجا
نياورد قرب را نشايد پس ركوع كسي را بجاي آر كه با دل خاضع براي خدا و تحت
سلطه او ذليل و بيمناك است و اعضاي خود را از اندوه و ترس آن كه از بهرة
ركوع كنندگان بينصيب گردد فرود ميآورد».[2]
شايد اين فرمودة امام صادق ـ عليه السلام ـ تفسير انفسي از اين آيه
باشد كه خداوند فلاح و رستگاري را منوط به ركوع و سجود دانسته و فرمود: يا
ايها الذين آمنوا اركعوا و اسجدوا واعبدوا ربكم و افعلوا الخير لعلكم
تفلحون؛ «اي اهل ايمان در برابر خدا ركوع و سجود به جاي آريد و حضرت او را
در تمام شئون حيات، بنده و فرمانبردار باشيد و هر كار خيري را انجام دهيد
تا به رستگاري و فلاح رسيد».[3]
هر چند كه قرب كامل در سجود تحصيل ميشود و ليكن مادام كه ادب خضوع در
ركوع كامل نگردد قرب مطلق بدست نيايد چون نقص در هر جزئي به كل سرايت
ميكند. چنانچه از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ منقولست كه: «هركس كه
وضو و ركوع و خشوعش در نماز كامل نباشد نمازش ناقص است».[4]
و نيز فرموده است:
«خداوند پنج نماز را براي مردم واجب گرداند هرگاه كسي وضوي آنها را
درست بجاي آورد و در وقت بخواند و ركوع و خشوع را كامل كند خداوند ضامن است
كه گناهانش را بيامرزد و كسي كه اين گونه انجام ندهد خداوند نسبت به او
عهدي ندارد و اگر خواست او را ميآمرزد و اگر بخواهد او را عذاب ميكند».[5]
و خلاصه كلام در فلسفه ركوع اين است كه هيچ بندهاي براي خدا به حقيقت
ركوع نكند مگر آن كه خداوند تعالي او را به نور جمال خويش بيارايد و در
سايه كبريايي خود در آورد و جامه برگزيدگانش بپوشاند. ركوع مرحلة اول است و
سجود مرحله دوم، هركس كه معني و حقيقت اولي را به جاي آورد شايستگي دومي
را يافته.
پس بايد كه ركوع با خضوع و خشوع كامل باشد تا سجده به تَبَع آن كامل
گردد. از ربيع بن خُثَيم حكايت كنند كه با يك ركوع شب را به صبح ميرساند و
چون به صبح ميرسيد قامت راست ميكرد و ميگفت:
«آه! مخلصان پيشي گرفتند و ما از راه مانديم». و ركوع خود را كامل كن
به اينكه پشت خود را راست نگاه داري و از اين پندار كه به قدرت و همت خود
به خدمت او قيام كني فرود آي (كه اين امكان ندارد) جز به ياري او. و قلب را
از وسوسههاي شيطان و فريبها و نيرنگهايش فراري ده كه خداوند تعالي
بندگان خويش را به ميزاني كه در برابر او كرنش كنند بلند ميكند و آنان را
به هر اندازه كه عظمتش بر باطنهايش پرتو افكنده به حقيقت فروتني و كرنش (در
برابر خود) هدايت ميفرمايد».[6]
و معناي كشيدن گردن در ركوع اين است كه در ايمان به خدا استوارم اگر چه
گردنم زده شود و معناي سربرداشتن از ركوع و گفتن «سمع الله» اين است كه
حمد و ثناي ما را ميشنود و آن خدايي كه مرا از نيستي و عدم به وجود آورده
است».[7]
و خلاصه کلام در فلسفه رکوع این است که هیچ بندهاى براى خدا به حقیقت رکوع
نکند مگر آنکه خداوند تعالى او را به نور جمال خویش بیاراید و در سایه
کبریائى خود در آورد و جامه برگزیدگانش بپوشاند. رکوع مرحله اوّل است و
سجود مرحله دوّم، هرکس که معنى و حقیقت اوّلى را به جاى آورد شایستگى دوّمى
را یافته.
پس باید که رکوع با خضوع و خشوع کامل باشد تا سجده به تَبَع آن کامل گردد.
از ربیع بن خُثَیم حکایت کنند که با یک رکوع شب را به صبح مىرساند و چون به
صبح مىرسید قامت راست مى کرد و مى گفت:
«آه! مخلصان پیشى گرفتند و ما از راه ماندیم». و رکوع خود را کامل کن به
اینکه پشت خود را راست نگاه دارى و از این پندار که به قدرت و همت خود به
خدمت او قیام کنى فرود آى (که این امکان ندارد) جز به یارى او. و قلب را از
وسوسههاى شیطان و فریبها و نیرنگهایش فرارى ده که خداوند تعالى بندگان
خویش را به میزانى که در برابر او کرنش کنند بلند مىکند و آنان را به هر
اندازه که عظمتش بر باطنهایشان پرتو افکنده به حقیقت فروتنى و کرنش (در
برابر خود) هدایت مىفرماید».
و معناى کشیدن گردن در رکوع این است که در ایمان به خدا استوارم اگر چه
گردنم زده شود و معناى سربرداشتن از رکوع و گفتن «سمع الله» این است که حمد
و ثناى ما را مىشنود و آن خدایى که مرا از نیستى و عدم به وجود آورده
است».
جابر ابن عبدالله انصارى گوید:
روزى به همراه مولاى متّقیان، امام على علیه السلام بودم، شخصى را دیدیم که مشغول نماز است، حضرت به او خطاب کرد و فرمود: آیا معنا و مفهوم نماز را مىدانى که چگونه و براى چه مىباشد؟
اظهار داشت: آیا براى نماز مفهومى غیر از عبادت هم هست؟
حضرت
فرمود: آرى، به حقّ آن کسى که محمّد صلّى الله علیه و آله را به نبوّت
مبعوث گردانید، نماز داراى تأویل و مفهومى است که تمام معناى عبودیّت در آن
خواهد بود.
آن شخص عرض کرد: پس مرا تعلیم فرما.
امام فرمود: معنا و مفهوم اولین تکبیر آن است که خداوند، سبحان و منزّه است از این که داراى قیام و قعود باشد.
دومین تکبیر یعنى؛ خداوند موصوف به حرکت و سکون نمىباشد.
سومین تکبیر یعنى؛ نمىتوان خداوند را به جسمى تشبیه کرد.
چهارمین تکبیر یعنى؛ چیزى بر خداوند عارض نمىشود.
پنجمین تکبیر مفهومش آن است که خداوند، نه محلّ خاصى دارد و نه چیزى در او حلول مىکند.
ششمین تکبیر معنایش این است که زوال و انتقال و نیز تغییر و تحوّل براى خداوند مفهومى ندارد.
و هفتمین تکبیر یعنى؛ بدان که خداوند سبحان همچون دیگر اجسام، داراى أبعاد و جوارح نیست.
سپس در ادامه فرمایش خود فرمود:
معناى رکوع آن است که مىگویى: خداوندا! من به تو ایمان آوردهام و از آن دست بر نمىدارم، گرچه گردنم زده شود.
و چون سر از رکوع بر مىدارى و مىگوئى: «سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ» یعنى؛ خداوندا! تو مرا از عدم به وجود آوردهاى و من چیزى نبوده و نیستم، پس هستى مطلق تویى.
و هنگامى که سر بر سجده فرود آورى، گویى: خداوندا! مرا از خاک آفریدهاى؛ و سر بلند کردن از سجده یعنى؛ مرا از خاک خارج گرداندهاى.
و همین که دومین بار سر بر سجده گذارى یعنى؛ خداوندا! تو مرا در درون خاک بر مىگردانى؛
و چون سر بلند کنى گویى: و مرا از درون همین خاک در روز قیامت براى بررسى اعمال خارج مىگردانى.
و مفهوم تشهّد، تجدید عهد و میثاق و اعتقاد به وحدانیّت خداوند؛ و نیز شهادت بر نبوّت حضرت رسول و ولایت اهلبیت او علیهم صلوات الله مىباشد.
و معناى سلام، ترحّم و سلامتى از طرف خداوند بر بنده نمازگزار است، که در واقع ایمنى از عذاب قیامت باشد.
جوانی نزد شیخ حسنعلی نخودکی آمد و گفت :
سـه قفل در زندگی ام وجود دارد و سـه کلید از شما می خواهم.
قفل اول اینست کــه دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم.
قفل دوم اینکــه دوست دارم کارم برکت داشته باشد.
قفل سوم اینکـه دوست دارم عاقبت بخیر شوم.
شیخ فرمود :
برای قفل اول نمازت را اول وقت بخوان.
برای قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان.
برای قفل سوم نمازت را اول وقت بخوان.
جوان عرض کرد: سـه قفل با یک کلید ؟!
شیخ فرمود : نماز اول وقت « شاه کلید » است !
به سایت من خوش آمدید (لطفا برای دیدن تمامی مطلب به ادامه ی مطلب بروید) |
کد جمع کردن گوشه ها و چرخش کامل عکس