وقتي كه نمازگزار به ركوع خم ميگردد در حقيقت با عمل خود ذلّت و خواريش و
با ذكر ركوع به عظمت و كبريائي خداوند اعتراف و اقرار ميكند. و اين بهترين
نوع تواضع عبد در مقابل مقام كبريائي حق است. به همين خاطر كه خدا را به
عظمت و بزرگي ياد كرده خدا نيز او را در نزد بندگان عزت و بزرگي ميبخشد.
چنانچه در روايت از امام حسن عسكري ـ عليه السلام ـ منقولست كه فرمودند:
«چون نمازگزار به ركوع رفت خداوند تبارك و تعالي خطاب به فرشتگان ميكند و
ميفرمايد: اي ملائكه من آيا نميبينيد بندة نمازگزار چگونه براي بزرگي و
عظمت من تواضع ميكند؟ شما را گواه ميگيرم كه هر آينه او را در دار
كبريائي و جلال خودم بزرگ سازم».[1]
پس سرّ ركوع، خم شدن در برابر عظمت اوست و اين اقتضاي ادب عابد است در
مقابل معبود. چنانچه اين تعبير از امام صادق ـ عليه السلام ـ است كه: «در
ركوع ادب عبوديت است و در سجود قرب به معبود. و كسي كه به نيكي ادب بجا
نياورد قرب را نشايد پس ركوع كسي را بجاي آر كه با دل خاضع براي خدا و تحت
سلطه او ذليل و بيمناك است و اعضاي خود را از اندوه و ترس آن كه از بهرة
ركوع كنندگان بينصيب گردد فرود ميآورد».[2]
شايد اين فرمودة امام صادق ـ عليه السلام ـ تفسير انفسي از اين آيه
باشد كه خداوند فلاح و رستگاري را منوط به ركوع و سجود دانسته و فرمود: يا
ايها الذين آمنوا اركعوا و اسجدوا واعبدوا ربكم و افعلوا الخير لعلكم
تفلحون؛ «اي اهل ايمان در برابر خدا ركوع و سجود به جاي آريد و حضرت او را
در تمام شئون حيات، بنده و فرمانبردار باشيد و هر كار خيري را انجام دهيد
تا به رستگاري و فلاح رسيد».[3]
هر چند كه قرب كامل در سجود تحصيل ميشود و ليكن مادام كه ادب خضوع در
ركوع كامل نگردد قرب مطلق بدست نيايد چون نقص در هر جزئي به كل سرايت
ميكند. چنانچه از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ منقولست كه: «هركس كه
وضو و ركوع و خشوعش در نماز كامل نباشد نمازش ناقص است».[4]
و نيز فرموده است:
«خداوند پنج نماز را براي مردم واجب گرداند هرگاه كسي وضوي آنها را
درست بجاي آورد و در وقت بخواند و ركوع و خشوع را كامل كند خداوند ضامن است
كه گناهانش را بيامرزد و كسي كه اين گونه انجام ندهد خداوند نسبت به او
عهدي ندارد و اگر خواست او را ميآمرزد و اگر بخواهد او را عذاب ميكند».[5]
و خلاصه كلام در فلسفه ركوع اين است كه هيچ بندهاي براي خدا به حقيقت
ركوع نكند مگر آن كه خداوند تعالي او را به نور جمال خويش بيارايد و در
سايه كبريايي خود در آورد و جامه برگزيدگانش بپوشاند. ركوع مرحلة اول است و
سجود مرحله دوم، هركس كه معني و حقيقت اولي را به جاي آورد شايستگي دومي
را يافته.
پس بايد كه ركوع با خضوع و خشوع كامل باشد تا سجده به تَبَع آن كامل
گردد. از ربيع بن خُثَيم حكايت كنند كه با يك ركوع شب را به صبح ميرساند و
چون به صبح ميرسيد قامت راست ميكرد و ميگفت:
«آه! مخلصان پيشي گرفتند و ما از راه مانديم». و ركوع خود را كامل كن
به اينكه پشت خود را راست نگاه داري و از اين پندار كه به قدرت و همت خود
به خدمت او قيام كني فرود آي (كه اين امكان ندارد) جز به ياري او. و قلب را
از وسوسههاي شيطان و فريبها و نيرنگهايش فراري ده كه خداوند تعالي
بندگان خويش را به ميزاني كه در برابر او كرنش كنند بلند ميكند و آنان را
به هر اندازه كه عظمتش بر باطنهايش پرتو افكنده به حقيقت فروتني و كرنش (در
برابر خود) هدايت ميفرمايد».[6]
و معناي كشيدن گردن در ركوع اين است كه در ايمان به خدا استوارم اگر چه
گردنم زده شود و معناي سربرداشتن از ركوع و گفتن «سمع الله» اين است كه
حمد و ثناي ما را ميشنود و آن خدايي كه مرا از نيستي و عدم به وجود آورده
است».[7]
و خلاصه کلام در فلسفه رکوع این است که هیچ بندهاى براى خدا به حقیقت رکوع
نکند مگر آنکه خداوند تعالى او را به نور جمال خویش بیاراید و در سایه
کبریائى خود در آورد و جامه برگزیدگانش بپوشاند. رکوع مرحله اوّل است و
سجود مرحله دوّم، هرکس که معنى و حقیقت اوّلى را به جاى آورد شایستگى دوّمى
را یافته.
پس باید که رکوع با خضوع و خشوع کامل باشد تا سجده به تَبَع آن کامل گردد.
از ربیع بن خُثَیم حکایت کنند که با یک رکوع شب را به صبح مىرساند و چون به
صبح مىرسید قامت راست مى کرد و مى گفت:
«آه! مخلصان پیشى گرفتند و ما از راه ماندیم». و رکوع خود را کامل کن به
اینکه پشت خود را راست نگاه دارى و از این پندار که به قدرت و همت خود به
خدمت او قیام کنى فرود آى (که این امکان ندارد) جز به یارى او. و قلب را از
وسوسههاى شیطان و فریبها و نیرنگهایش فرارى ده که خداوند تعالى بندگان
خویش را به میزانى که در برابر او کرنش کنند بلند مىکند و آنان را به هر
اندازه که عظمتش بر باطنهایشان پرتو افکنده به حقیقت فروتنى و کرنش (در
برابر خود) هدایت مىفرماید».
و معناى کشیدن گردن در رکوع این است که در ایمان به خدا استوارم اگر چه
گردنم زده شود و معناى سربرداشتن از رکوع و گفتن «سمع الله» این است که حمد
و ثناى ما را مىشنود و آن خدایى که مرا از نیستى و عدم به وجود آورده
است».
به سایت من خوش آمدید (لطفا برای دیدن تمامی مطلب به ادامه ی مطلب بروید) |
کد جمع کردن گوشه ها و چرخش کامل عکس